ساحل سبز

 

گاهی احساس میکنم خدا یک حجم سنگین است که از همه جهت من را احاطه کرده است چیزی شبیه به هوا اما با چگالی بالاتر
گاهی میبینمش که نگاهم میکند و  نفسهایم  درون قفسه ی سینه ام حبس میشود
گاهی می اید و گونه ام  را بوس میکند
گاهی هم میبینمش ناراحت است، انگار دوست دارد با من حرف بزند
همین حالا احساسش میکنم ، کنارم ایستاده و با چشمهایش  این نوشته را دنبال میکند و  صدایش را میشنوم  که میگوید :
من دوستت دارم
همینقدر آشناست برایم!
آنقدر که گاهی میترسم
 بعد میگویم کجایش ترسناک است
بعد دوباره بیشتر و بیشتر آن حجم را احساس میکنم که خیره شده است بمن ! 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی